درد دل های دکتر اصفهانی

 

 

 

 

                                         

                                      

 

 

 

 

  • درددل‌هايمان را گريستيم

     

  • مرجان صائبي

  • وقتي دَرِ بسته موسيقي پاپ باز شد و جواناني در فضاي تازه چهره شدند، چندان معلوم نبود آنها كه مي‌مانند و ادامه مي‌دهند چه كساني هستند؛ اما دكتر محمد اصفهاني از جمله كساني بود كه مي‌شد حدس زد جا پاي محكمي پيدا مي‌كند. به شخصيت و جايگاه اجتماعي‌ويژه‌اش و اعتقاداتي كه داشت و دارد، توانايي‌اش در موسيقي و درك درستش از هنر را اضافه كنيد تا معلوم شود چرا او توانسته همچنان يك هنرمند طراز اول موسيقي پاپ باقي بماند. اگرچه صداي اصفهاني با آن تحريرهاي خوب و شاخص مي‌تواند او و موسيقي‌اش را در گروه پاپ-سنتي قرار دهد، اما او هيچ‌گاه محدود به حدوده خاصي باقي نماند و در فضاي موسيقي‌هاي ديگر نيز طبع‌آزمايي كرده است. آلبوم تازه‌اش نيز دور از اين تجربيات نيست. بعد از پنج سال سكوت، «بي‌واژه» دوباره اصفهاني را به تيتر خبرهاي موسيقي تبديل كرد. مجموعه‌اي كه شامل كارهاي تازه او به علاوه تعدادي از تيتراژهاي تلويزيوني است و مورد توجه علاقه‌مندان اين خواننده متعهد قرار گرفته است.

    ‌ مخاطبان شما از اقشار مختلف جامعه هستند. رمز برقراري ارتباط شما با اين طيف گسترده مخاطب در چيست؟
    گذشته از لطف و عنايت خداوند كه معمولا الطاف مردم را در پي دارد، شايد يكي از علت‌هاي مهم آن تلفيقي بودن نوع موسيقي‌اي باشد كه بنده كار مي‌كنم؛ يعني تركيبي از موسيقي ايراني و فرنگي. اين نوع موسيقي اگرچه صعب و دشوار است، ولي با طيف گسترده‌اي از مخاطبان ارتباط برقرار مي‌كند.
    ‌ موسيقي شما پاپ است، اما صداي شما ريشه در موسيقي سنتي ايراني دارد و به نوعي مي‌توان گفت پاپ - سنتي مي‌خوانيد. آيا شما با اين تعبير موافق هستيد يا نه؟ و آيا بخشي از تاثير‌گذاري صداي شما به اين موضوع مربوط است؟
    بله البته؛ من با كلمات به شرطي كه مفهوم كلي را برسانند، مشكلي ندارم. شما دوست داريد به آن پاپ سنتي بگوييد و در باره تاثير‌گذاري‌اش در سوال قبلي خدمت شما توضيح دادم.
    ‌ روندي كه از بافت سنتي به فرم امروزي طي كرديد، چگونه پيش رفته است؟
    خدا را شكر پاسخ بسيار خوبي گرفته‌ام و نمونه آخرش در همين آلبوم «بي‌واژه» بود كه فراتر از حد تصور بنده و تيم، بي‌واژه استقبال شد و همكارانم نيز با توجه به مسايلي مانند كپي‌كاري‌هاي متعدد، دانلود‌ها و... تصور چنين استقبالي را نمي‌كردند. در اينجا از همه مردم عزيز تشكر مي‌كنم. اين دوران دقيقا براي من دوران انتشار آلبوم «نون و دلقك» را تداعي كرد.
    ‌ چطور؟
    چون آن وقت هم فروش فوق‌العاده و استقبال بي‌سابقه مردم از اين آلبوم عده قليلي را به شدت عصباني كرد، آن هم به دلايلي كه هنوز برايم به درستي روشن نيست و حاصلش به اصطلاح، نقدهاي مغرضانه، بچه‌گانه و عاري از اسلوب علمي و فني بود آن هم با نام‌هاي مستعار عجيب و غريب كه بيشتر به بازي با كلمات توام با تلاش مذبوحانه براي خلق و ايجاد فضاهاي منفي رواني شبيه بود تا بيان خيرخواهانه نظرات متنوع و متكثر... ولي همين‌ها هم در آن زمان به فروش بيشتر نون و دلقك انجاميد و اكنون نيز همين گونه است. يكي از مصاديق صريح سخنان بنده، سايت دوست نماي به اصطلاح «موزيك ما» يا موسيقي ماست كه البته بنده همين جا عدم رضايت خود را از اين سايت كه با استفاده از نام هنرمندان و وجاهت آنها تنفس مي‌كند، اعلام داشته، قلبا آرزو مي‌كنم كه ديگر از من خبري ننويسند و سخني نگويند چون دوست ندارم نام من و آهنگ عاشقانه و مقدس گام‌هاي مخاطبان محترم بنده در چنين فضاهايي كه مملو از كينه‌ها و كدورت‌هاي عده‌اي از افراد فاقد تجربه و كياست است، طنين انداز شود. همچنين برائت خود را از مقاله‌هاي به اصطلاح ستايش‌گونه اين سايت نيز در مورد آلبوم «بي‌واژه» اعلام داشته، خواستار حذف همه تحليل‌هاي مرتبط با خود از اين سايت براي هميشه هستم و خواهشم را با اين بيت معروف تكرار مي‌كنم كه:
    از طلا بودن پشيمان گشته‌ايم
    مرحمت فرموده ما را مس كنيد...
    اميدوارم هرچه زودتر به اين خواسته من ترتيب اثر دهند تا مجبور به اقدامات ديگري نشوم... . از اينكه فضاي مصاحبه شما نامطبوع شد، پوزش مي‌خواهم و اميدوارم با طرح سوال بعدي همگي تغيير ذايقه دهيم.
    ‌ به نظر شما براي ارايه كار مدرن و به روز بايد به موسيقي سنتي و كلاسيك تسلط داشت؟
    نه لزوما؛ ولي هرچه دايره اطلاعات و آزمون و خطاي مولف يا مجري بيشتر باشد قطعا سطح كيفي كار را ارتقا مي‌دهد.
    ‌ آيا براي ساختار‌شكني در موسيقي، اصول خاصي وجود دارد؟ و ساختارشكني در چه قسمت‌هايي از موسيقي به كليت كارآسيب نمي‌زند؟
    همان‌گونه كه گفتيد ساختارشكني يعني عدم متابعت از اصول؛ منتها كسي مي‌تواند ساختارشكن موفقي باشد كه درك خوبي از اصول رايج داشته باشد و نقاط ضعف و فتور آنها را بشناسد تا بتواند با بهره‌گيري از همين درك، سخني تازه بگويد كه مورد پسند صاحب‌نظران واقع شده و با عادات و رواج‌هاي تثبيت‌شده قبلي به مقابله و رقابت برخيزد.
    ‌ به نظر شما المان‌هاي يك موسيقي خوب پاپ ايراني چيست؟
    پيام خوب و تكنيك بالا در ارايه و حتي‌الامكان كم‌اشتباه بودن اجزاي موسيقي و كلام كه هر دو به ايجاد جاذبه‌اي سودمند و انساني در ذهن مخاطب مي‌انجامد.
    ‌ شما در سبك‌هاي مختلفي كار كرده‌ايد و هميشه هم انتخاب‌هاي خوب و درستي انجام داده‌ايد. انتخاب‌هاي شما بر اساس شناخت جامعي است كه از توانايي‌هاي خودتان داريد يا بستگي به ويژگي‌هاي آن سبك مشخص دارد؟
    البته شما لطف داريد، ولي من هيچ يك از اين كارها را نكرده‌ام و فقط خيلي ساده به نداي دلم در هر وهله كه خواستم به سراغ يك اثر موسيقي بروم، گوش داده‌ام و بعد هم آن را با محك تجربه‌هاي گذشته سنجيده‌ام. البته مشاوران بنده كه همان تيم همكاران و دوستان مورد اعتمادم هستند هميشه در اين مسير مرا صميمانه و دوستانه ياري داده‌اند و پيشنهادهای خوبي ارايه كرده‌اند كه خود را مديون ديد حرفه‌اي آنها نيز مي‌دانم.
    ‌ با توجه به كلام محور بودن موسيقي شما، بعد از پنج سال آلبومي ارايه داده‌ايد به نام «بي‌واژه»، آيا صرفا اين اسم را بر اساس نام يكي از قطعات آلبوم انتخاب كرديد؟ رومن رولان مي‌گويد آنجا كه كلام پايان مي‌گيرد، موسيقي آغاز مي‌شود. آيا در اين آلبوم موسيقي از كلام پررنگ‌تر است؟
    نه صرفا به خاطر يك قطعه، بلكه خيلي از حرف‌ها در پرده بيان شد و به اصطلاح ساده‌تر با زبان بي‌زباني... از اين رو هرچند كه واژه‌ها حضورداشتند ولي قسمت بزرگي از حرف‌ها و درد دل‌هایمان را «بي‌واژه» با هم‌وطنانم به اتفاق گريستيم...
    ‌ گفته شده كه در مورد بعضي از قطعات آلبوم بي‌واژه دو سال وقت صرف كرده‌ايد. اين وسواس و دقت زياد به مولف بودن شما برمي‌گردد يا به مشكلاتي از قبيل در‌گيري‌هاي كاري و مشغله‌هاي ديگرتان مربوط است؟
    به درگيري‌هاي كاري و مشغله‌هاي بنده.
    ‌ شما با آهنگسازان بزرگي چون فريدون شهبازيان، مرحوم بابك بيات، همايون خرم و در نسل‌هاي جوان‌تر هم با فواد حجازي كار كرديد؛ اما حالا به سمت آهنگسازان بسيار جوان‌تر رفته‌ايد. به چه دليل؟ آيا كار كردن با كساني چون فريدون شهبازيان سخت است. بعضي از منتقدان مي‌گويند شما نمي‌خواهيد نام‌تان تحت‌الشعاع اين آهنگسازان بزرگ قرار بگيرد...
    من زير سايه بزرگاني چون فريدون شهبازيان، مرحوم بيات و استاد خرم بزرگ شده‌ام و از آن اساتيد صاحب‌نظر خير فراوان ديده‌ام و نه آسيبي. در آينده هم اگر سعادت داشته باشم چنان تجاربي را تكرار خواهم كرد؛ ولي اين هم تجربه‌اي است شيرين و براي خود مزايا و مختصاتي دارد؛ يكي از آنها همين كه از رسيدن به تكرار خود يا حتی در خوشبينانه‌ترين حالت: «تكرار استادي خود» بهتر است تازه به فرض كه طرف به درجه استادي در سبك و روش خود رسيده باشد.
    ‌ قطعاتي از آلبوم بي‌واژه در استانبول ضبط شده است. يك مقدار راجع به كارهاي استانبول توضيح مي‌دهيد؟
    ما دوست داشتيم تكنيك و طعم نوازندگان پرآوازه آن ديار را تجربه كنيم و با كلام فارسي درآميزيم كه خوشبختانه اين اتفاق افتاد و از آن خيلي راضي‌ام؛ چون هم واكنش مثبت مردم را ديدم و هم شاهد بودم كه آنها در مقام موزيسين‌هاي حرفه‌اي چقدر با كارهاي ما رابطه برقرار كردند و چقدر ملودي‌هاي مورد نظر ما را عاشقانه نواختند.
    ‌ آيا مي‌توان گفت آلبوم بي‌واژه ادامه آلبوم بركت است؟ به خاطر تنوع سبك قطعات آلبوم مي‌گويم...
    بله، از اين نظر در امتداد هم هستند.
    ‌ شما هميشه نشان داده‌ايد و در مصاحبه‌هاي‌تان هم گفته‌ايد كه در انتخاب شعر خيلي دقت مي‌كنيد، اين دقت در انتخاب‌تان را بر چه مبنايي انجام مي‌دهيد؟
    در درجه اول به ميزان انتقال پيام و محتواي پيام ترانه دقت مي‌كنم و حاضرم اگر ترانه‌اي غنا و رسايي توام بااحساس داشته باشد و به فرض مشكل متني يا ادبي هم داشته باشد دومي را فداي اولي كنم، مگر اينكه با بضاعت بنده و همكارانم قابليت ارتقاي ترانه در زمان مشخص، وجود داشته باشد.
    ‌ معمولا هنرمندان مولف براي بيان ديدگاه‌شان از يك زبان و لحن استفاده مي‌كنند، اما شما از سبك‌ها و لحن‌هاي مختلفي در آلبوم‌تان استفاده كرده‌ايد، چرا؟
    اولا به خاطر اينكه من هنوز مولف نيستم و ثانيا به مولف شدن دل نبسته‌ام، بنده فقط در پي ايجاد لحظاتي انساني و آسماني با ابزار ارزشمندي به‌نام موسيقي براي هم‌نوعان خود هستم بيشتر از اين هم چيزي نمي‌خواهم و اصولا به آن فكر نمي‌كنم و از اين عدم تقيدي هم كه در اين مورد دارم خيلي لذت مي‌برم. خاطره‌اي از استاد ايرج‌راد براي‌تان بگويم: من هنوز دانشجوي پزشكي بودم؛ ايشان را در دانشگاه تهران ملاقات كردم كه استاد بودند و تدريس مي‌كردند؛ در عين شهرتي كه داشتند، خيلي با حوصله و متواضع بودند و با اينكه اصلا بنده را آن وقت‌ها نمي‌شناختند برايم كلي وقت گذاشتند. البته فقط خودم به ايشان گفته بودم كه دانشجوي پزشكي‌ام و علاقه‌مند به هنر... و از سويي برايم تحصيلات و شخصيت حرفه‌اي ايشان جالب بود، چون ايشان تحصيلكرده دانشگاه كارديف انگلستان و فوق ليسانس هنرهاي نمايشي هستند. خلاصه در حين صحبت‌ها در پاسخ به سوالي از جانب من چنين گفتند: بعد از فيلم «ويزا» كه در آن نقش يك جراح را بازي مي‌كردم به دليل فروش بالا و موفقيت فيلم بلافاصله چندين سناريو به من پيشنهاد شد با دستمزدهاي بالا كه در همه آنها بايد نقش جراح را بازي مي‌كردم و من تمام آنها را رد كردم و من بلافاصله به ايشان گفتم: ولي خيلي به شما مي‌آيد كه جراح باشيد! ايشان دستي به شانه من زدند و گفتند شما لطف داريد ولي من از اين تكرار، گريزانم! ... و دلم مي‌خواست سناريوهايي به من پيشنهاد مي‌شد كه مثلا در آن نقش ديوانه يا يك آدم فراري را بازي كنم اما افسوس كه همه چيز تجارت‌مدار شده... اين حرف ايشان خيلي در من تاثير گذاشت و ارادت مرا به ايشان بيشتر كرد و به آن اعتقاد بستم. عيد امسال پس از آن همه سال، استاد ايرج راد در پياده‌رو خيابان جردن تنها قدم مي‌زد و من باز هم ايشان را ديدم و خدمت‌شان عرض ادب كردم شايد او، آن محمد اصفهاني را ديد كه در خيلي از مصاحبه‌ها و سفرها طي سال‌ها با ايشان همراه بوده و در كنسرت‌هايش از ايشان دعوت كرده ولي من آن مردي را ديدم كه از تكرار گريزان بود و اين حس خود را قريب 20 سال پيش آنقدر صادقانه، نافذ و قوي به آن دانشجو منتقل كرد كه هنوز طراوت و استحكام آن را از پس سال‌ها به خوبي احساس مي‌كنم، هرچند كه وی قطعا اين ملاقات را به خاطر ندارد و من تا به حال به خودش هم بروز نداده بودم و اينجا تازه دارم مي‌گويم.
    ‌ جناب اصفهاني، بعد حسي كارهاي شما خيلي قوي است. اين احساس از كجا سر چشمه مي‌گيرد؟
    از همان رها بودن در نگرش به اثر كه به نظرم دست آدم را حسابي براي احساسي كردن قطعه باز مي‌گذارد.
    ‌ در سايت‌تان مطلبي نوشته‌ايد در ارتباط با مرحوم حاج‌محمدرضا الطافي. آيا شما با ايشان ارتباط نزديك و عاطفي داشته‌ايد؟
    بله من خيلي به ايشان ارادت داشتم. افسوس كه ترك‌مان كردند.
    ‌ به نظر شما فضايل اخلاقي چقدر در خلق آثار ارزشمند نقش دارد؟
    آنقدر كه اين ضرب‌المثل سال‌هاست كه بر تارك سخنان بزرگان سرزمين پارس مي‌درخشد آنجا كه مي‌فرمايند:
    از كوزه همان برون تراود كه در اوست
    گر دايره كوزه ز گوهر سازند
    ‌ آيا مي‌توان به هنر نگاه صرفا اخلاقي يا صرفا حرفه‌اي داشت؟
    فكر مي‌كنم حذف يا ضعف پارامتر دوم به تضعيف پارامتر اول مي‌انجامد. موسيقي فاقد جاذبه و نفوذ چگونه مي‌تواند مروج يك پيام اخلاقي باشد؟! همان بهتر كه آن پيام اخلاقي را با سخنراني ابلاغ كنند.
    ‌ كدام يك از سريال‌هايي كه تيتراژش را خوانده‌ايد بيشتر دوست داريد؟
    ولايت عشق.
    ‌ آيا در آينده هم مي‌خواهيد سبك آلبوم «بي‌واژه» را ادامه دهيد يا ممكن است دوباره به فضاي «تنها‌ماندم» و «حسرت» برگرديد؟
    بايد به اطلاع‌تان برسانم كه هر دو مورد در دست اقدام است ولي جزيياتش فعلا سري است.
    ‌ به عنوان حسن ختام گفت‌وگوي‌مان، كمي از آهنگ «غزال» و حال و هواي عجيب آنكه بسيار لطيف و عاشقانه است، بگوييد.
    غزال در دو الي سه روز ساخته و خوانده شد و من هم حسابي سرما خورده بودم و منزل آريا عظيمي‌نژاد هم آن زمان ولنجك بود. هم به هنگام رفتن و هم در بازگشت، از سرما مي‌لرزيدم؛ ولي تا روشنايي صبح منزل آريا ماندم و به اتفاق كار را تمام كرديم و همه اينها با فكر كردن به امام رضا (ع) بود چون بعد كه با خودم مرور كردم، ديدم شرايط فيزيكي‌اش را به هيچ‌وجه نداشتم و شاهد من آرياست... اگر عشق، اضطرار و دلتنگي را تداعي مي‌كند دليلش آن است كه در شبي توام با عشق و اضطرار ساخته و خوانده شده است.

     

     

    منبع : روزنامه شرق






  • نظرات:

    درخواست دعوتنامه
    «علی» می‌گوید:
    «»

    «کیان» می‌گوید:
    «آقای زند از تلاشهای بی وقفه ی شما در مبارزه با سایت موسیقی ما صمیمانه قدردانی می کنم.»

    سلام...
    «میلاد درویش» می‌گوید:
    «خسته نباشی میلاد جان.با تمام قدرت داریم با موسیقی ما مقابله میکنیم .امیدوارم که بتونیم کار کوچکی برای استاد عزیزمون کرده باشیم.بابت کلیپ زیبای معجزه باز هم تشکر میکنم و برات آرزوی موفقیت دارم. زنده باشی»

    تیر از کمان خارج شده ...
    «محمد» می‌گوید:
    «سلام متاسفانه نقد الف خوزستانی در خیلی جاها از جمله مجله اتفاق نو هم منتشر شده . گویا پروژه ی تخریب رو در پیش کرفتند.»


    متن امنیتی

    گزارش تخلف
    بعدی