تکیه بر باد

 

 

 

 

                              

 

 

 

 

گفت‌و‌گو با ترانه‌سرای محبوب این روز‌ها؛

ترانه‌سرایی روزبه بمانی برای محمد اصفهانی
 
  
   
 
 
 وی که هم اکنون به عنوان ترانه سرا در یک پروژه تلویزیونی نیز همکاری می‌کند در این باره گفت: این مجموعه تلویزیونی «تکیه بر باد» نام دارد. ترانه آن را که یک ترانه عاشقانه-اجتماعی است من سروده‌ام.
 
کارگردانی این پروژه را محمود معظمی و تهیه‌کنندگی آن را حمیدرضا مهدوی به عهده دارند. این مجموعه تلویزیونی، مضمونی اجتماعی دارد.

وی در این خصوص ادامه داد: خواننده آن محمد اصفهانی است و آهنگسازی آن را مهدی یغمایی انجام داده است. بهروز صفاریان نیز به تنظیم آن اقدام کرده است.
 
این مجموعه هنوز از تلویزیون پخش نشده اما طی دو ماه دیگر پخش خواهد شد. چون فعلا در مرحله نهایی ساخت موسیقی به سر می‌برد.

وی در باره دیگر فعالیت‌های خود در حوزه ترانه گفت: پیشنهادهای دیگری دارم که تا به مرحله انجام نرسد نمی‌توانم خبری از آن‌ها بدهم. فعلا کارهایی که قطعیت یافته، همین‌ها هستند که همه قرار است تا دوماه دیگر ارائه شوند.
 
وی در پایان گفت: همیشه سعی‌ام بر این بوده تا با هر خواننده‌ای کار نکنم. سعی کرده‌ام در این مورد گزینشی کار کنم. چرا که شخصیت و پرستیژ یک خواننده بیش از هر چیزی برایم در اولویت قرار دارد. سعی می‌کنم با خوانندگانی که کار کنم که پرستیژ کاری دارند و احترام به شعور مخاطب برایشان اهمیت دارد.
 
  
 
منبع: اختصاصی سایت موسیقی ما
 
 
 





فقط می خوانم...

 

 

 

 

                                       

 

 

 

 

 

محمد اصفهانی : خوانندگی را از پزشکی بیشتر دوست دارم...

 

 

  

 

 

 (جواد ماه زاده)

 

 

 

سلامت : اول خوانندگی را شروع کردید یا پزشکی را؟

پزشکی. در سال 66

سلامت : ولی قبلش کار صدا میکردید؟

من از پنج سالگی می خواندم. در دبستان و دبیرستان هم قرائت قران می کردم. یک سری برنامه تلاوت نیز برای صداوسیمای آن زمان خواندم که قرار بود از شبکه های عربی زبان در تلویزیون پخش شود. بعدها مشغول تحصیل شدم و به دانشکده پزشکی رفتم و با توجه به قابلیت هایی که در حنجره ام احساس می کردم نگرشم نسبت به مقوله خوانندگی تغییر کرد. کم کم باوجود علاقه ای که به موسیقی پاپ داشتم شروع به تمرین آواز و ردیف ها کردم. به تدریج این سبک در صدایم شکل گرفت تا اینکه آقای فریدون شهبازیان امکانی فراهم کردند تا به همراهی یکی از ارکستراسیون هایشان آهنگی را که خودم ساخته بودم اجرا کنم. این قضیه شروع ماجرا و دلمشغولی ذوقی بود ولی به تدریج شد کار اصلی ام...

سلامت : بیشتر به پزشکی علاقه دارید یا خوانندگی؟

خوانندگی. باوجود اینکه خیلی سخت است.

سلامت : اولین اجرای زنده تان یادتان است؟

اصفهان بود. اگر اشتباه نکنم برای انجمن هموفیلی.

سلامت : موقع اجرا استرس نداشتید؟

خیر. چون تجربه قرائت قران را در حضور جمعیت چند هزار نفری داشتم و با صحنه بیگانه نبودم.

سلامت : اولین کار پزشکی تان چطور؟

بیشتر کارهای پزشکی ام که به صورت متمرکز انجام دادم مربوط به دوران اینترنی میشود. بعد از آن فعالیت محدودی داشتم که چون اوایل کار خوانندگی ام بود بیشتر مراجعات برای دیدن محمد اصفهانی خواننده بود تا محمد اصفهانی پزشک. همین موضوع نظم کا ر را به هم می ریخت و دیدم امکانش وجود ندارد و همان جا تعطیلش کردم.

سلامت : آیا وجوه مشترکی بین این دو رشته می بینید؟

این دو رشته نمی تواند نقاط مشترک نداشته باشد. هردو درمانگری می کنند ولی یکی متمرکز بر درمان جسم است و دیگری با روح و روان فرد سروکار دارد. کسی که موسیقی کار می کند و صاحب نفوذ وتریبون است اگر صالح نباشد همان قدر می تواند ایجاد خطر کند که یک پزشک ناصالح در حرفه خودش. من پزشکی را یک جور هنر می دانم. اصلا اگر هر حرفه ای را با هنر بیامیزید رنگ و بوی دیگری می گیرد. مثلا اگر یک پزشک با ترکیبی خلاقانه از داروهای معمول و روان درمانی و گیاه درمانی و... بتواند یک بیماری صعب العلاج را درمان کند یا بهبودی بخشد  هنر کرده است در حالی که فقط با یک نگرش علمی تخصصی مبتنی بر تجویز داروهای شیمیایی شاید هرگز چنین نتیجه ای حاصل نشود. هنر صرفا (آرشه) و (مضراب) دست گرفتن نیست. هرکس بتواند از خلاقیتش استفاده کند و ابداع گر باشد کار هنری کرده است. پزشک در شفای بیمار مهندس در برافراشتن قامت یک ساختمان و موسیقیدان در خلق اثر موسیقی. مهم این است که خلاقیتی نشات گرفته از مقولاتی همچون زیبایی و استحکام و ظرافت و ... به مدد آن کار بیاید.

سلامت : شما با در نظر گرفتن این وجه درمانی به سمت موسیقی رفتید؟

خیر. ناخودآگاه بود. ولی همیشه اعتقاد دارم که موسیقی باید تاثیر خوبی روی انسان بگذارد. اجازه دهید کمی بیشتر توضیح بدهم. ما در زندگی غم وشادی داریم. برخی شادی ها و غم ها مخرب هستند ولی انواع سازنده اش هم وجود دارد . مثلا موسیقی غمگین داریم که فقط ناامیدی را در ما تقویت می کند این حس و عامل به وجود آورنده اش یعنی آن موسیقی  مخرب هستند اما اگربه هر واسطه ای مثلا با شنیدن یک قطعه موسیقی از کار اشتباهمان غمگین شویم چنین غمی مثبت است. چون عملا به ما می آموزد که دیگر نباید آن کار اشتباه را تکرار نماییم. گاهی موسیقی با شادی خودش به ما امید زندگی می دهد. این شادی نیز سازنده است همانگونه که شادی های مخرب هم داریم. به نظر من موسیقی به خودی خود یک وسیله است نه هدف.

سلامت : شما چه موسیقی را بیشتر دوست دارید؟

هیچ تعصبی ندارم. به هر موسیقی ای که بر من تاثیر خوبی بگذارد گوش می دهم. در ایران جز ایرج و بنان کارهای استاد محمدرضا شجریان را خیلی دوست دارم. البته بیشتر شجریان گل ها  تا  بیداد  و دستان را. کارهای ایشان با مرحوم مشکاتیان بی نظیر است. راستش را بخواهید با آلبوم های اخیر ایشان زیاد ارتباط برقرار نکردم.

با آهنگسازی اش یا صدایش؟

ایشان استاد منحصر بفرد و تکرار ناپذیر ماست ولی شخصا به عنوان یک مخاطب با شجریان در قالب سیاوش تا انتهای آلبوم دستان رفیق ترم. اوج کار استاد شجریان به نظر من نوا مرکب خوانی است که قله ای است سر به فلک کشیده در آواز ایرانی. استاد جلیل شهناز یکبار درباره آواز دشتی ایشان که در شهر اصفهان با همراهی تار استاد و ساز تعداد دیگری از هنرمندان خوانده بودند گفتند: حد آواز همین است. هنر استاد محمدرضا لطفی را هم خیلی دوست دارم. از کارهای جناب علیزاده  نینوا و سواران دشت امید را می پسندم. بیشتر کارهای مرحوم مشکاتیان را که با استاد شجریان انجام داده اند دوست دارم. نوازندگی سنتور و قطعات دونوازی مرحوم مشکاتیان که با مرحوم استاد فرهنگ فر اجرا کردند بسیار عالی است. به نظرم پرویز مشکاتیان پدیده عجیب و غریبی بود هم در آهنگسازی مقید به کلام و هم در شکستن ریتم و تلفیق و تقطیع اوزان در اشعار نو و غزل های کلاسیک فارسی.او واقعا مطابق با معنی آهنگ می گذاشت. یعنی وقتی اجرای نهایی مثلا  دستان را در بخش تصنیف هایش گوش می کنیم می فهمیم آهنگساز چقدر حساب شده کار کرده است. استاد لطفی هم یک موزیسین معناگرای واقعی و رها از قید و بندهای مادی است. من وقتی با زندگی خصوصی اش آشنا شدم فهمیدم این رهایی در هنر از خلق و خوی او در زندگی اش نشات می گیرد. در کارهای خارجی هم بیشتر از موسیقی الکترونیک لذت می برم. ژان میشل ژار  ونجلیز  و آوازهای بوچلی و پاواروتی را واقعا دوست دارم.

سلامت : شما اصطلاح موسیقی ناهنجار را می پذیرید؟

خیر. چرا باید موسیقی ناهنجار داشته باشیم؟ بعضی مواقع این شعر است که ممکن است موسیقی را ناهنجار کند. مثلا در مورد موسیقی هایی که حتی می گویند مربوط به شیطان پرست هاست اگر شما ندانید که شعرشان چه معنی و عقبه ای دارد و فقط موسیقی اش را گوش کنید شاید حکم ندهید که این موسیقی منفی است ولی اگر با پیش فرض منفی سراغ موسیقی بروید ممکن است آن را بد گوش کنید. درکل به نظرم موسیقی های معدودی وجود دارد که شاید بگوییم احساس خوبی نسبت به آنها نداریم. من می گویم موسیقی ناهنجار نداریم یا خیلی به ندرت داریم.

سلامت : موسیقی زیر زمینی چطور؟

موسیقی زیرزمینی متاثر از شرایط اجتماعی است و به نظر من مشکل خاصی ندارد. یک نفر روی زمین اجازه ندارد کارش را بسازد و عرضه کند می رود زیر زمین کارش را تولید می کند ( باخنده) حتی ممکن است کارش از قطعات روی زمینی هم بهتر باشد ولی چون بدون مجوز پخش شده به آن می گویند زیرزمینی. البته چون این موسیقی ممیزی نمی شود و کارشناسان نظارتی از نظر فنی بر آن اعمال نمی کنند و اصولا آهنگساز با احتمال بیشتری کارش را به آدم های حرفه ای نشان نمی دهد تا رفع ایراد کنند و هرچه بخواهد می سازد ممکن است موسیقی اش پراشتباه تر باشد ولی به صرف زیر زمینی بودن یک موسیقی نباید به بد یا نازل بودن آن حکم داد ولی اگر این نوع موسیقی پارامترهای مربوط به تولید یک اثر خوب را طی کند قطعا بهتر می شود. بعضی از کسانی که کارشان را بلدند و با استعدادند یا خودشان دوست دارند زیرزمینی کار کنند یا به دلیل سیاست های غلط فرهنگی مجبور می شوند کارشان را غیرمجاز شروع کنند معمولا اینها بعد از اینکه کار زیرزمینی شان مورد استقبال قرار گرفت با مجوز آلبوم منتشر میکنند و موفق هم می شوند. به هر حال برخی کسانی که فکر می کنند ممکن است موسیقی شان مجوز نگیرد اولین کار خود را به شکل زیرزمینی انجام می دهند. فکر کنم مسئولان موسیقی باید در شناسایی استعدادها و برقراری ارتباط فرهنگی و عاطفی با آنها بیشتر تلاش کنند و ورود به این سن و صحنه را دست نیافتنی و سخت نکنند. باید جایی باشد و آدم هایی بی حب و بغضی باشند که بی طرفانه با جوان های مستعد صحبت و کمکشان کنند. اینکه بخواهیم همه را طرد یا محدود کنیم نمی شود. استعدادها از خزانه الهی مرتب در حال جوشش هستند مثلا اگر از استاد شجریان به عنوان یک استعداد و پدیده تکرار ناپذیر یاد می کنیم می دانیم که ایشان در سال 1300 نبوده اند و بعد این مراحل را طی کرده و شکوفا شده اند. صد سال دیگر هم استاد شجریان را نداریم ولی احتمالا کسان دیگری در ژانرهای دیگری خواهند بود. پس این چرخه بدون وقفه مرتب تکرار می شود و ما هم نمی توانیم حرکت آن را متوقف یا حتی کنترل کنیم. مهم استحصال و استخراج استعدادها از این گردش الهی است. مسئولان ما برای امکانات و بودجه ای که در اختیار دارند مسوولند. باید بیندیشیم که اگر استعدادها را پرورش دهیم و بارورشان کنیم بهتر است یا اینکه هرز بروند؟ این نقطه ضعف اصلی سیستم فرهنگی ماست که در موسیقی و سایر حوزه ها وجود دارد.

سلامت : آقای اصفهانی تولید یک آلبوم موسیقی چقدر طول میکشد؟

به طور معمول بین شش ماه تا یک سال ولی کار من حساب و کتاب برنمی دارد. یک قطعه ام از زمان سروده شدن تا آماده سازی نهایی فقط سه روز طول کشید و یک قطعه دو سال.

سلامت : آیا تا حالا ترانه ای داشته اید که گرفتار سانسور شود؟

داشته ام ولی با صحبت رفع مشکل کرده ایم. اشکالاتی وارد کردند و گفتند فلان ترانه قابل عرضه نیست ولی با منطق صحبت کردیم و توانستیم مشکل را حل کنیم.

سلامت : خواننده ها برای حفظ صدایشان چه تمرین ها و مراقبت هایی انجام می دهند؟

هر حنجره ای رژیم خاص خودش را دارد و هر خواننده ای رژیمش را به صورت تجربی پیدا می کند بنابراین یک نسخه عمومی نمی توان تجویز کرد البته دستورهای کلی وجود دارد مثلا خواننده باید بیش از دیگران مراقب باشد که سرما نخورد و دچار بیماری های ریوی نشود. بی جهت و به دلیل اینکه فلان خواننده فلان آواز را در فلان پرده اوج می خواند نباید صدایش را بیش از حد بالا ببرد و بیازارد. باید محدوده صدایش را تشخیص بدهد صدایش را گرم کند سعی کند بین اجراها کمتر صحبت کند زیاد به حنجره اش فشار نیاورد. در مجموع نه زیاد به آن استراحت بدهد و نه در حقش ظلم کند. کسی که خوب تمرین کند وسعت صدایش به تدریج یک پرده بیشتر میشود. شنا کردن و کوه رفتن هم خیلی خوب است البته  نه شنا در استخر پر از کلر و اسید که هرچه بیشتر تنفس می کنی  حنجره  و ریه ات را ملتهب تر خواهد کرد.

سلامت : شما چقدر تمرین می کنید؟

من همیشه در حال خواندنم. هر فرصتی پیدا کنم می خوانم. توی ماشین  یک گوشه خلوت  هرجای مناسب.

سلامت : ساز هم میزنید؟

بلد نیستم! پیانو و سه تار را خیلی دوست دارم ولی متاسفانه وقتی برای یادگیری نگذاشتم.

سلامت : شعر هم نمی گویید؟

فقط می خوانم...

 

 

 

منبع : هفته نامه سلامت

 






درد دل های دکتر اصفهانی

 

 

 

 

                                         

                                      

 

 

 

 

  • درددل‌هايمان را گريستيم

     

  • مرجان صائبي

  • وقتي دَرِ بسته موسيقي پاپ باز شد و جواناني در فضاي تازه چهره شدند، چندان معلوم نبود آنها كه مي‌مانند و ادامه مي‌دهند چه كساني هستند؛ اما دكتر محمد اصفهاني از جمله كساني بود كه مي‌شد حدس زد جا پاي محكمي پيدا مي‌كند. به شخصيت و جايگاه اجتماعي‌ويژه‌اش و اعتقاداتي كه داشت و دارد، توانايي‌اش در موسيقي و درك درستش از هنر را اضافه كنيد تا معلوم شود چرا او توانسته همچنان يك هنرمند طراز اول موسيقي پاپ باقي بماند. اگرچه صداي اصفهاني با آن تحريرهاي خوب و شاخص مي‌تواند او و موسيقي‌اش را در گروه پاپ-سنتي قرار دهد، اما او هيچ‌گاه محدود به حدوده خاصي باقي نماند و در فضاي موسيقي‌هاي ديگر نيز طبع‌آزمايي كرده است. آلبوم تازه‌اش نيز دور از اين تجربيات نيست. بعد از پنج سال سكوت، «بي‌واژه» دوباره اصفهاني را به تيتر خبرهاي موسيقي تبديل كرد. مجموعه‌اي كه شامل كارهاي تازه او به علاوه تعدادي از تيتراژهاي تلويزيوني است و مورد توجه علاقه‌مندان اين خواننده متعهد قرار گرفته است.

    ‌ مخاطبان شما از اقشار مختلف جامعه هستند. رمز برقراري ارتباط شما با اين طيف گسترده مخاطب در چيست؟
    گذشته از لطف و عنايت خداوند كه معمولا الطاف مردم را در پي دارد، شايد يكي از علت‌هاي مهم آن تلفيقي بودن نوع موسيقي‌اي باشد كه بنده كار مي‌كنم؛ يعني تركيبي از موسيقي ايراني و فرنگي. اين نوع موسيقي اگرچه صعب و دشوار است، ولي با طيف گسترده‌اي از مخاطبان ارتباط برقرار مي‌كند.
    ‌ موسيقي شما پاپ است، اما صداي شما ريشه در موسيقي سنتي ايراني دارد و به نوعي مي‌توان گفت پاپ - سنتي مي‌خوانيد. آيا شما با اين تعبير موافق هستيد يا نه؟ و آيا بخشي از تاثير‌گذاري صداي شما به اين موضوع مربوط است؟
    بله البته؛ من با كلمات به شرطي كه مفهوم كلي را برسانند، مشكلي ندارم. شما دوست داريد به آن پاپ سنتي بگوييد و در باره تاثير‌گذاري‌اش در سوال قبلي خدمت شما توضيح دادم.
    ‌ روندي كه از بافت سنتي به فرم امروزي طي كرديد، چگونه پيش رفته است؟
    خدا را شكر پاسخ بسيار خوبي گرفته‌ام و نمونه آخرش در همين آلبوم «بي‌واژه» بود كه فراتر از حد تصور بنده و تيم، بي‌واژه استقبال شد و همكارانم نيز با توجه به مسايلي مانند كپي‌كاري‌هاي متعدد، دانلود‌ها و... تصور چنين استقبالي را نمي‌كردند. در اينجا از همه مردم عزيز تشكر مي‌كنم. اين دوران دقيقا براي من دوران انتشار آلبوم «نون و دلقك» را تداعي كرد.
    ‌ چطور؟
    چون آن وقت هم فروش فوق‌العاده و استقبال بي‌سابقه مردم از اين آلبوم عده قليلي را به شدت عصباني كرد، آن هم به دلايلي كه هنوز برايم به درستي روشن نيست و حاصلش به اصطلاح، نقدهاي مغرضانه، بچه‌گانه و عاري از اسلوب علمي و فني بود آن هم با نام‌هاي مستعار عجيب و غريب كه بيشتر به بازي با كلمات توام با تلاش مذبوحانه براي خلق و ايجاد فضاهاي منفي رواني شبيه بود تا بيان خيرخواهانه نظرات متنوع و متكثر... ولي همين‌ها هم در آن زمان به فروش بيشتر نون و دلقك انجاميد و اكنون نيز همين گونه است. يكي از مصاديق صريح سخنان بنده، سايت دوست نماي به اصطلاح «موزيك ما» يا موسيقي ماست كه البته بنده همين جا عدم رضايت خود را از اين سايت كه با استفاده از نام هنرمندان و وجاهت آنها تنفس مي‌كند، اعلام داشته، قلبا آرزو مي‌كنم كه ديگر از من خبري ننويسند و سخني نگويند چون دوست ندارم نام من و آهنگ عاشقانه و مقدس گام‌هاي مخاطبان محترم بنده در چنين فضاهايي كه مملو از كينه‌ها و كدورت‌هاي عده‌اي از افراد فاقد تجربه و كياست است، طنين انداز شود. همچنين برائت خود را از مقاله‌هاي به اصطلاح ستايش‌گونه اين سايت نيز در مورد آلبوم «بي‌واژه» اعلام داشته، خواستار حذف همه تحليل‌هاي مرتبط با خود از اين سايت براي هميشه هستم و خواهشم را با اين بيت معروف تكرار مي‌كنم كه:
    از طلا بودن پشيمان گشته‌ايم
    مرحمت فرموده ما را مس كنيد...
    اميدوارم هرچه زودتر به اين خواسته من ترتيب اثر دهند تا مجبور به اقدامات ديگري نشوم... . از اينكه فضاي مصاحبه شما نامطبوع شد، پوزش مي‌خواهم و اميدوارم با طرح سوال بعدي همگي تغيير ذايقه دهيم.
    ‌ به نظر شما براي ارايه كار مدرن و به روز بايد به موسيقي سنتي و كلاسيك تسلط داشت؟
    نه لزوما؛ ولي هرچه دايره اطلاعات و آزمون و خطاي مولف يا مجري بيشتر باشد قطعا سطح كيفي كار را ارتقا مي‌دهد.
    ‌ آيا براي ساختار‌شكني در موسيقي، اصول خاصي وجود دارد؟ و ساختارشكني در چه قسمت‌هايي از موسيقي به كليت كارآسيب نمي‌زند؟
    همان‌گونه كه گفتيد ساختارشكني يعني عدم متابعت از اصول؛ منتها كسي مي‌تواند ساختارشكن موفقي باشد كه درك خوبي از اصول رايج داشته باشد و نقاط ضعف و فتور آنها را بشناسد تا بتواند با بهره‌گيري از همين درك، سخني تازه بگويد كه مورد پسند صاحب‌نظران واقع شده و با عادات و رواج‌هاي تثبيت‌شده قبلي به مقابله و رقابت برخيزد.
    ‌ به نظر شما المان‌هاي يك موسيقي خوب پاپ ايراني چيست؟
    پيام خوب و تكنيك بالا در ارايه و حتي‌الامكان كم‌اشتباه بودن اجزاي موسيقي و كلام كه هر دو به ايجاد جاذبه‌اي سودمند و انساني در ذهن مخاطب مي‌انجامد.
    ‌ شما در سبك‌هاي مختلفي كار كرده‌ايد و هميشه هم انتخاب‌هاي خوب و درستي انجام داده‌ايد. انتخاب‌هاي شما بر اساس شناخت جامعي است كه از توانايي‌هاي خودتان داريد يا بستگي به ويژگي‌هاي آن سبك مشخص دارد؟
    البته شما لطف داريد، ولي من هيچ يك از اين كارها را نكرده‌ام و فقط خيلي ساده به نداي دلم در هر وهله كه خواستم به سراغ يك اثر موسيقي بروم، گوش داده‌ام و بعد هم آن را با محك تجربه‌هاي گذشته سنجيده‌ام. البته مشاوران بنده كه همان تيم همكاران و دوستان مورد اعتمادم هستند هميشه در اين مسير مرا صميمانه و دوستانه ياري داده‌اند و پيشنهادهای خوبي ارايه كرده‌اند كه خود را مديون ديد حرفه‌اي آنها نيز مي‌دانم.
    ‌ با توجه به كلام محور بودن موسيقي شما، بعد از پنج سال آلبومي ارايه داده‌ايد به نام «بي‌واژه»، آيا صرفا اين اسم را بر اساس نام يكي از قطعات آلبوم انتخاب كرديد؟ رومن رولان مي‌گويد آنجا كه كلام پايان مي‌گيرد، موسيقي آغاز مي‌شود. آيا در اين آلبوم موسيقي از كلام پررنگ‌تر است؟
    نه صرفا به خاطر يك قطعه، بلكه خيلي از حرف‌ها در پرده بيان شد و به اصطلاح ساده‌تر با زبان بي‌زباني... از اين رو هرچند كه واژه‌ها حضورداشتند ولي قسمت بزرگي از حرف‌ها و درد دل‌هایمان را «بي‌واژه» با هم‌وطنانم به اتفاق گريستيم...
    ‌ گفته شده كه در مورد بعضي از قطعات آلبوم بي‌واژه دو سال وقت صرف كرده‌ايد. اين وسواس و دقت زياد به مولف بودن شما برمي‌گردد يا به مشكلاتي از قبيل در‌گيري‌هاي كاري و مشغله‌هاي ديگرتان مربوط است؟
    به درگيري‌هاي كاري و مشغله‌هاي بنده.
    ‌ شما با آهنگسازان بزرگي چون فريدون شهبازيان، مرحوم بابك بيات، همايون خرم و در نسل‌هاي جوان‌تر هم با فواد حجازي كار كرديد؛ اما حالا به سمت آهنگسازان بسيار جوان‌تر رفته‌ايد. به چه دليل؟ آيا كار كردن با كساني چون فريدون شهبازيان سخت است. بعضي از منتقدان مي‌گويند شما نمي‌خواهيد نام‌تان تحت‌الشعاع اين آهنگسازان بزرگ قرار بگيرد...
    من زير سايه بزرگاني چون فريدون شهبازيان، مرحوم بيات و استاد خرم بزرگ شده‌ام و از آن اساتيد صاحب‌نظر خير فراوان ديده‌ام و نه آسيبي. در آينده هم اگر سعادت داشته باشم چنان تجاربي را تكرار خواهم كرد؛ ولي اين هم تجربه‌اي است شيرين و براي خود مزايا و مختصاتي دارد؛ يكي از آنها همين كه از رسيدن به تكرار خود يا حتی در خوشبينانه‌ترين حالت: «تكرار استادي خود» بهتر است تازه به فرض كه طرف به درجه استادي در سبك و روش خود رسيده باشد.
    ‌ قطعاتي از آلبوم بي‌واژه در استانبول ضبط شده است. يك مقدار راجع به كارهاي استانبول توضيح مي‌دهيد؟
    ما دوست داشتيم تكنيك و طعم نوازندگان پرآوازه آن ديار را تجربه كنيم و با كلام فارسي درآميزيم كه خوشبختانه اين اتفاق افتاد و از آن خيلي راضي‌ام؛ چون هم واكنش مثبت مردم را ديدم و هم شاهد بودم كه آنها در مقام موزيسين‌هاي حرفه‌اي چقدر با كارهاي ما رابطه برقرار كردند و چقدر ملودي‌هاي مورد نظر ما را عاشقانه نواختند.
    ‌ آيا مي‌توان گفت آلبوم بي‌واژه ادامه آلبوم بركت است؟ به خاطر تنوع سبك قطعات آلبوم مي‌گويم...
    بله، از اين نظر در امتداد هم هستند.
    ‌ شما هميشه نشان داده‌ايد و در مصاحبه‌هاي‌تان هم گفته‌ايد كه در انتخاب شعر خيلي دقت مي‌كنيد، اين دقت در انتخاب‌تان را بر چه مبنايي انجام مي‌دهيد؟
    در درجه اول به ميزان انتقال پيام و محتواي پيام ترانه دقت مي‌كنم و حاضرم اگر ترانه‌اي غنا و رسايي توام بااحساس داشته باشد و به فرض مشكل متني يا ادبي هم داشته باشد دومي را فداي اولي كنم، مگر اينكه با بضاعت بنده و همكارانم قابليت ارتقاي ترانه در زمان مشخص، وجود داشته باشد.
    ‌ معمولا هنرمندان مولف براي بيان ديدگاه‌شان از يك زبان و لحن استفاده مي‌كنند، اما شما از سبك‌ها و لحن‌هاي مختلفي در آلبوم‌تان استفاده كرده‌ايد، چرا؟
    اولا به خاطر اينكه من هنوز مولف نيستم و ثانيا به مولف شدن دل نبسته‌ام، بنده فقط در پي ايجاد لحظاتي انساني و آسماني با ابزار ارزشمندي به‌نام موسيقي براي هم‌نوعان خود هستم بيشتر از اين هم چيزي نمي‌خواهم و اصولا به آن فكر نمي‌كنم و از اين عدم تقيدي هم كه در اين مورد دارم خيلي لذت مي‌برم. خاطره‌اي از استاد ايرج‌راد براي‌تان بگويم: من هنوز دانشجوي پزشكي بودم؛ ايشان را در دانشگاه تهران ملاقات كردم كه استاد بودند و تدريس مي‌كردند؛ در عين شهرتي كه داشتند، خيلي با حوصله و متواضع بودند و با اينكه اصلا بنده را آن وقت‌ها نمي‌شناختند برايم كلي وقت گذاشتند. البته فقط خودم به ايشان گفته بودم كه دانشجوي پزشكي‌ام و علاقه‌مند به هنر... و از سويي برايم تحصيلات و شخصيت حرفه‌اي ايشان جالب بود، چون ايشان تحصيلكرده دانشگاه كارديف انگلستان و فوق ليسانس هنرهاي نمايشي هستند. خلاصه در حين صحبت‌ها در پاسخ به سوالي از جانب من چنين گفتند: بعد از فيلم «ويزا» كه در آن نقش يك جراح را بازي مي‌كردم به دليل فروش بالا و موفقيت فيلم بلافاصله چندين سناريو به من پيشنهاد شد با دستمزدهاي بالا كه در همه آنها بايد نقش جراح را بازي مي‌كردم و من تمام آنها را رد كردم و من بلافاصله به ايشان گفتم: ولي خيلي به شما مي‌آيد كه جراح باشيد! ايشان دستي به شانه من زدند و گفتند شما لطف داريد ولي من از اين تكرار، گريزانم! ... و دلم مي‌خواست سناريوهايي به من پيشنهاد مي‌شد كه مثلا در آن نقش ديوانه يا يك آدم فراري را بازي كنم اما افسوس كه همه چيز تجارت‌مدار شده... اين حرف ايشان خيلي در من تاثير گذاشت و ارادت مرا به ايشان بيشتر كرد و به آن اعتقاد بستم. عيد امسال پس از آن همه سال، استاد ايرج راد در پياده‌رو خيابان جردن تنها قدم مي‌زد و من باز هم ايشان را ديدم و خدمت‌شان عرض ادب كردم شايد او، آن محمد اصفهاني را ديد كه در خيلي از مصاحبه‌ها و سفرها طي سال‌ها با ايشان همراه بوده و در كنسرت‌هايش از ايشان دعوت كرده ولي من آن مردي را ديدم كه از تكرار گريزان بود و اين حس خود را قريب 20 سال پيش آنقدر صادقانه، نافذ و قوي به آن دانشجو منتقل كرد كه هنوز طراوت و استحكام آن را از پس سال‌ها به خوبي احساس مي‌كنم، هرچند كه وی قطعا اين ملاقات را به خاطر ندارد و من تا به حال به خودش هم بروز نداده بودم و اينجا تازه دارم مي‌گويم.
    ‌ جناب اصفهاني، بعد حسي كارهاي شما خيلي قوي است. اين احساس از كجا سر چشمه مي‌گيرد؟
    از همان رها بودن در نگرش به اثر كه به نظرم دست آدم را حسابي براي احساسي كردن قطعه باز مي‌گذارد.
    ‌ در سايت‌تان مطلبي نوشته‌ايد در ارتباط با مرحوم حاج‌محمدرضا الطافي. آيا شما با ايشان ارتباط نزديك و عاطفي داشته‌ايد؟
    بله من خيلي به ايشان ارادت داشتم. افسوس كه ترك‌مان كردند.
    ‌ به نظر شما فضايل اخلاقي چقدر در خلق آثار ارزشمند نقش دارد؟
    آنقدر كه اين ضرب‌المثل سال‌هاست كه بر تارك سخنان بزرگان سرزمين پارس مي‌درخشد آنجا كه مي‌فرمايند:
    از كوزه همان برون تراود كه در اوست
    گر دايره كوزه ز گوهر سازند
    ‌ آيا مي‌توان به هنر نگاه صرفا اخلاقي يا صرفا حرفه‌اي داشت؟
    فكر مي‌كنم حذف يا ضعف پارامتر دوم به تضعيف پارامتر اول مي‌انجامد. موسيقي فاقد جاذبه و نفوذ چگونه مي‌تواند مروج يك پيام اخلاقي باشد؟! همان بهتر كه آن پيام اخلاقي را با سخنراني ابلاغ كنند.
    ‌ كدام يك از سريال‌هايي كه تيتراژش را خوانده‌ايد بيشتر دوست داريد؟
    ولايت عشق.
    ‌ آيا در آينده هم مي‌خواهيد سبك آلبوم «بي‌واژه» را ادامه دهيد يا ممكن است دوباره به فضاي «تنها‌ماندم» و «حسرت» برگرديد؟
    بايد به اطلاع‌تان برسانم كه هر دو مورد در دست اقدام است ولي جزيياتش فعلا سري است.
    ‌ به عنوان حسن ختام گفت‌وگوي‌مان، كمي از آهنگ «غزال» و حال و هواي عجيب آنكه بسيار لطيف و عاشقانه است، بگوييد.
    غزال در دو الي سه روز ساخته و خوانده شد و من هم حسابي سرما خورده بودم و منزل آريا عظيمي‌نژاد هم آن زمان ولنجك بود. هم به هنگام رفتن و هم در بازگشت، از سرما مي‌لرزيدم؛ ولي تا روشنايي صبح منزل آريا ماندم و به اتفاق كار را تمام كرديم و همه اينها با فكر كردن به امام رضا (ع) بود چون بعد كه با خودم مرور كردم، ديدم شرايط فيزيكي‌اش را به هيچ‌وجه نداشتم و شاهد من آرياست... اگر عشق، اضطرار و دلتنگي را تداعي مي‌كند دليلش آن است كه در شبي توام با عشق و اضطرار ساخته و خوانده شده است.

     

     

    منبع : روزنامه شرق






  • مصاحبه با همشهری جوان

     

     

     

     

     

                                  

     

     

     


     

    محمد اصفهانی بعد از سال‌ها سکوت با «بی‌‌واژه» برگشته است؛ آلبومی که با استقبال بسیار خوبی رو‌به‌رو شده است

    حالا چرا «بی‌واژه»؟ چرا این همه وقفه؟
    چون خیلی از حرف‌هایی را که باید می‌زدیم، بی‌واژه گفته‌ایم دیگر! این وقفه عوامل زیادی داشت که خیلی‌هایش دست من نبود. واقعا قصد نداشتم فاصله‌ام با مخاطب تا این حد زیاد بشود ولی شد. اگر از من بپرسید که پنج سال دیر نیست؟ جواب می‌دهم چرا. واقعاً دیر است.

    خب چرا این اتفاق افتاد؟
    یک سری عوامل این وسط وجود دارد. اتفاقاتی که در برهه‌های زمانی مختلف در مملکت‌مان افتاد، انگیزه را از ما گرفت. مقداری‌اش هم به خاطر این بود که من بیمار شدم و سینوس‌هایم خیلی ناراحت و ملتهب شد و مدتی طول کشید تا خوب شدم. این عوامل دست‌به دست هم داد تا این اتفاق بیفتد. همین فاصله آفت‌هایی هم داشت. یک سری کارهایی را تولید کردم که زمانشان گذشت. یعنی به خاطر وقفه‌هایی که می‌افتاد، آن کارها طراوت و جاذبه خودشان را از دست می‌دادند، آن هم به خاطر گذشت زمان. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتیم و مسبب خیرش هم علیرضا کهن‌دیری شد که یک بار انتقاد تندی کرد و گفت چرا کاری برای انتشار آلبوم نمی‌کنم. حرف‌های آن شب علیرضا خیلی روی من تأثیر گذاشت و من تصمیم گرفتم که یخ داستان را بشکنم و همین جا اعلام می کنم استارت آلبوم «بی‌واژه» را مدیون علیرضا کهن‌دیری هستم.

    خب در این دو سال ذائقه مخاطب را چطور پیدا کردید؟
    کلاً‌در جریان ذاتقه مخاطب هستم. با همان اجرای کنسرت‌ها، باخودم مردم در ارتباطم، ایمیل زیادی دریافت می‌کنم و بالاخره در کنسرت‌ها و حتی در خیابان مردم را می‌بینم و با آنها ارتباط دارم. کارهایی را که از دوستان جوان بیرون می‌آید - ریز تا درشت- گوش می‌دهم و در جریان تحولات موسیقی جامعه هستم. از این لحاظ به روز هستیم.

    خودتان از آلبوم «بی‌واژه» راضی هستید؟
    فوق‌العاده زیاد. به خاطر استقبال مردم این را می‌گویم. استقبالی که مردم از این آلبوم داشتند، مثل استقبالشان از «نون و دلقک» است؛ منتها در شرایط فعلی. حساسیت‌ها در برابر انتشار آلبوم زیاد بود.

    خیلی‌ها در مورد این آلبوم می‌گویند که این کار سبک، کار اصفهانی نیست، برای مخاطب محمد اصفهانی آشنا نمی‌زند یا حتی انتظار از اصفهانی خواندن این کارها نبود.
    همیشه کسی که بخواهد کار جدید انجام دهد، یک‌سری انتقادات را برمی‌انگیزاند. یعنی یک عده شروع می‌کنند به اعتراض کردن. من همیشه پذیرای این انتقادات بوده‌ام. اگر که کار زیاد هنجارشکنی نداشته، کمتر انتقاد شده. اگر زیاد هنجارشکن باشد، انتقادات هم زیاد می‌شود. این چیز طبیعی است که عموماً با آن مواجه می‌شویم؛‌ چرا که اغلب ما تابع قانون اینرسی هستیم. یعنی اگر در حالت سکونی، به سکونت ادامه بده و اگر در حال حرکتی به حرکتت ادامه بده. شتاب همیشه با تغییر در اینرسی بوده. یعنی حاصل یک متغیری به نام اینرسی می‌شود شتاب. حالا اگر اگر کسی بخواهد اینرسی حرکتی رابه سکون تبدیل کند، من با او مخالفم. به نظر من باید این علاقه‌منی به حفظ حالت گذشته را کنار بگذاریم. می‌دانید چرا؟ چون این تغییر در حالت، مشکل ایجاد می کند. برخی شاید از ترسشان تغییر نمی کنند و بر یک روش ادامه می‌دهند، برخی از کم‌تحرکی‌شان. در حالی که باید قبول کنیم، گاهی تغییرات خوب است.

    در «بی‌واژه» اصطلاحاً در حوزه ترنس بیشتر کار داشتید تا رمانس نترسیدید که مخاطب را پس بزند؟
    این به ضرورت زمان است. وقتی این آلبوم را تولید می‌کردم حس کردم که جوانان و فضای اجتماعی ما خیلی افسرده‌ای است. من دوست داشتم کمکی باشم به شکستن این فضا تا حالت ناامیدی و یأس کمتر بشود.

    ایده اینکه با تویجان کار کنید و وارد سبک موسیقی استانبولی بشوید، از کجا شک گرفت؟
    مدت‌ها بود که دوست داشتم این اتفاق بیفتد. خودم آثار ترکی را دوست دارم و گوش می‌کنم. به ذائقه ما ایرانی‌ها بسیار نزدیک است. ودر واقع موسیقی ما و ترکیه با هم عجین است. حتی خیلی از دورهای (مقامات) ما در دانشگاه‌های آنجا تدریس می شود؛ منتها به نام دورهای ترکیه. همیشه جای این کار را میان کارهای دیگر خالی می‌دیدم و همیشه دوست داشتم که این فرصت پیش بیاید. وقتی با آرقای تویجان آشنا شدم، متوجه شدم که 12 سال در استودیوهای ترکیه فعالیت داشته و با خیلی از خواننده‌های معروف آنجا کار کرده و آهنگسازی کرده. خوب هم موزیسین‌های آنجا را می‌شناخت.

    به نظر خود شما، راز ماندگاری اصفهانی از نظر خودش چیست؟
    مگر ماندگار شده؟

    بالاخره از نسل اولی‌ها تنها کسی است که همچنان کارهایش پرطرفدارند هنوز.
    نه علیرضا عصار هم همچنان پرمخاطب است. او با فواد حجازی مشغول تهیه آلبومی هستند که به شدت خوب است. مطمئن باشید!

     

     

     

     منبع : هفته نامه همشهری جوان

     

     






    اهورا ایمان

     

     

         

     

     

                                                   

     

     

     

    درباره ترانه‌های «بی‌واژه»

    نويسنده : اهورا ایمان
      
    این آلبوم هم منتشر شد و من یک بار دیگه این فرصت رو داشتم که با صدای زیبای محمد اصفهانی ترانه هامو به گوش شما برسونم. ترانه هامو، حرفامو، دلتنگیامو و هر چه که در دل دارم. الان داشتم به تاریخ‌هایی که پای این چهار ترانه نوشته بودم نگاه می‌کردم. خورشید فردا سال هشتاد و چهار، بی‌واژه و باور نکن تابستان هشتاد و شش و دو بندِ اگه باشی که سال هشتاد و سه نوشته شده، یعنی این دو بند:

    رو به آبی رو به خورشید رو به خوشبختی خطر کن
    قصد دریا قصد بارون همسفر قصد سفر کن

     همسفر هر جا که هستی با تو رفتن آرزومه
    سخته راه رفتن اما پای غم موندن حرومه

    بقیۀ آنچه شنیدین رو بر اساس ملودی تویجان نیازی نوشتم و ناگفته نماند که تک تک هجاهایی که بر اساس ملودی نوشته شده با وسواس خاص محمد عزیز بوده که حتی روی نوع تلفظ این هجا‌ها و حروف نظر و ایده داشت و تا یادم نرفته این رو هم اضافه کنم که این کار رو بیشتر برای کنسرت‌ها مد نظر داشتیم. به هر حال اگه باشی، بی‌واژه، باور نکن و خورشید فردا ترانه‌هایی هستند که اگر همت و تلاش و هنرمندی دوستان و عزیزانی مثل علیرضا کهن دیری، پدرام کشتکار و تویجان نیازی نبود به این شکل به دست شما نمی‌رسید و اجرایی بهتر از اجرا محمد اصفهانی عزیز رو هم نمی‌تونم تصور کنم و شما می‌دونین که این حکایت امسال و پارسال نیست و من و محمد بیش از ده ساله که با هم کار می‌کنیم و از شما عزیزان بهترین بازخورد‌ها و انرژی‌ها رو گرفتیم.

    اما تعدادی از دوستان در مورد دو اجرای بی‌واژه پرسیده بودن که من کدوم یک رو ترجیح می‌دم باید بگم هر کدوم جای خودشو داره. بعضی وقتا ریتم زندگی و لحظات، اجرای ریتمیکش رو شنیدنی می‌کنه و آرامش بعضی از لحظات هم اجرای رمانسش رو می‌طلبه و این دو اجرا وقتی قابل داوری هستن که در جای خود شنیده بشن. اما باور نکن جزء اون دسته از ترانه‌های منه که هنوز پاره‌ای از دلبستگی‌های شعریمو با خودش داره. من این ترانه رو در کنار ترانه‌هایی مثل باران که می‌بارد، سلام آخر و شب سرمه قرار می‌دم که اونام این ویژگی رو به نوعی دارن. باور نکن رو تیر هشتاد و شش برای تیتراژ سریال شکرانه به کارگردانی آقای سعید سلطانی نوشتم. بند نخستش رو شاید سالهای هشتاد و یک یا هشتاد و دو نوشته بودم و می‌دونستم که آقای اصفهانی باید خواننده ش باشه ولی نگهش داشتم تا سال هشتاد و شش که علیرضا سریال شکرانه رو پیشنهاد داد و بعد از خوندن فیلمنامه دیدم جای باور نکن همینجاس.

    بقیۀ باور نکن با نگاهی به شکرانه سروده شد ولی از همون ابتدا هم استقلال ترانه رو مد نظر داشتم که سرنوشتش به سریال و داستان گره نخوره و پتانسیل مانایی پس از سریال رو هم داشته باشه. علیرضا هم با وسواس همیشگیش باور نکن رو آهنگسازی و تنظیم کرد و همینجا باید آفرین بگم به علیرضا که با شعوری که در درک شاعرانگی ترانه‌هایی مثل باران که می‌بارد، سلام آخر و باور نکن نشون داده، جایگاه خودش رو بین آهنگسازان ترانۀ زمانۀ ما تثبیت کرده و من واقعا به همکاری با او افتخار می‌کنم. اما در مورد خورشید فردا که چهار پنج سالی هست از انتشار نسخۀ تلویزیونیش می‌گذره گفتن این نکته ضروریه که این ترانه برای آخرین حضور ایران در جام جهانی فوتبال نوشته شد، البته از همون اول هم قرار بر این بود که از واژه‌های فوتبالی استفاده نکنیم. و آفرین به پدرام که به نظرم متناسب‌ترین آهنگ رو برای این کار ساخت و باعث شد که این ترانه بهتر و بیشتر شنیده بشه. به هر حال از همۀ شما ممنونم که تلاش هفت هشت سالۀ منو با پیامهای تبریکتون ارج گذاشتین. و کماکان از انتقادات شما هم استقبال می‌کنم و ایمان دارم به اینکه همراهی شما بهترین دلیل بودن و سرودنه.

     پایدار باشید و شادمان.
    دوستدار شما اهورا ایمان
     
    باور نکن تنهایی‌ات را من در تو پنهانم، تو در من
    از من به من نزدیک‌تر تو از تو به تو نزدیک‌تر من

     باور نکن تنهایی‌ات را تا یک دل و یک درد داریم
    تا در عبور از کوچةعشق بر دوش هم سر می‌گذاریم

    دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهایی‌ات را
    هر جای این دنیا که باشی من با توام تنهای تن‌ها

     من با توام هر جا که هستی حتی اگر با هم نباشیم
    حتی اگر یک لحظه، یک روز با هم در این عالم نباشیم

    این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا کعبة دل
    با ور نکن تنهایی‌ات را من با توام منزل به منزل
     

    از آلبوم بی‌واژه
    به آهنگسازی علیرضا کهن دیری
    خوانندگی محمد اصفهانی
    و ترانه سرایی اهورا ایمان
    اردیبهشت نود
     
    منبع : موسیقی ما                





    کنسرت اسفند 89 - برج میلاد

     

     

     

     

     

                             

                                   

     

     

     

     

                                   

     

     

     

     

                                           

     

     

     

     

                                           

     

     

     

     

                                            

     

     

     

     

                                           

     

     

     

     

                                            

     

     

     

     

                                           

     

     

     

     

                                           

     

     

     

     

                                          

     

     

     

     

                                         

     

     

     

     

                                         

     

     

     

     

                                         

     

     

     

     

     

       برگرفته از موسیقی ایران - موسیقی ما

     

     






    بهترین از نگاه بهترینها ...

     

     

     

    نظر اساتید وکارشناسان موسیقی و سایر هنرمندان درباره یک خواننده ...

     

     

     

    محمدرضا شجریان :

    کمتر خواننده ای مثل ..... پیدا میشود که گامهای بالا را خیلی زیبا وراحت بخواند 

     

    زنده یاد بابک بیات :

    من عاشق صدای ..... هستم

      

     همایون خرم :

     ..... صدای بسیار رسا شفاف و زیبایی دارند و به ظرائف و جزئیات آواز اشراف کامل دارند

     

    فریدون شهبازیان : 

    به صدای ..... خیلی علاقه دارم و ایشان بانی خیر و اسوه ی اخلاقی اند

     

    خانم حمیرا :

    به صدای ..... علاقه  دارم

     

    زنده یاد ارحام صدر : 

    هنرمندانی مثل ..... جاودانه برای موسیقی ملت ما می مانند

      

    گوگوش :

    ..... صدايي است كه نه قبلا مانند آن بوده و نه بعدا مانند آن خواهد آمد

     

    ابراهیم حامدی : 

    اولین صدایی که از شنیدنش بسیار لذت بردم وبر من تاثیر گذاشت صدای ..... است

     

    سیاوش قمیشی :

    بنظر من ..... بزرگترین و بهترین خواننده مرد ایران است

     

    علی گیتور :

    ..... بهترین  خواننده

      

    شادمهر عقیلی :

    صدای .....  را دوست دارم

     

    بهروز صفاریان : 

    یکی از افتخارات هنری ام همکاری با ..... میباشد

      

    علیرضا عصار : 

    ..... استاد من است

      

    احسان خواجه امیری :

    در بین خواننده های پاپ صدای ..... را دوست دارم

      

    رضا صادقی : 

    خواننده بمعنای واقعی به ..... می گویند

      

    بنیامین : 

    ..... صدای بسیار خوبی دارند و همیشه از موسیقی پاپ دفاع کردند که شایسته تقدیر است

      

    مهدی فخیم زاده :

    عاشق صدای ..... هستم

      

    الهام حمیدی :

     در موسیقی پاپ ..... بهترین است

      

    محمدرضا گلزار : 

    یه ایرانه و یه .....!

      

    پوریا پورسرخ : 

    ..... بهترین خواننده است

      

    رزیتا غفاری : 

    صدای ..... فوق العادست و آرامش بخشه

      

    مصطفی زمانی : 

    ..... خواننده ی محبوب و مورد علاقه ام

      

    محمود شهریاری :

    اعتبار موسیقی ایران ،.....

      

    رضا رشید پور :

     الان می گم قبلاً هم گفتم بهترین خواننده پاپ ..... است

     

     فرزاد حسنی : 

    ..... بی نیاز از تعریف!

     

     

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    ........... و این خواننده بی بدیل کسی نیست جز :

     

     

     

     

     

     

                                              

                                                                              






    گزارش تخلف
    بعدی